وطن در آتش گلخن بود نثاري را گر اعتقاد ز ياران تون
بگرداند
(نثاري توني)
امسالي که در آنيم، درست در آستانة يک هزارمين سال سفر
سرشار و پربار ناصرخسرو، جهانگرد و جهان شناس ايراني به شهر تاريخي «تون»/ فردوس
هستيم. تون شهري بزرگ و آباد، امّا در آن سالي که ناصر از آن مي گذشته بيشتر
ناآباد بوده است. با همة ناآبادي، امّا آب کاريز و باغستانهاي آن بر سوي خاوري و
باروي شهر، نگاه جهانگرد او را به سوي خود مي کشانيده است و نيز درختان پسته و
چهارصد کارگاه که در آن زيلو ميبافته اند. باغستان و درختان پستة نظرگير و چهارصد
کارگاه زيلوبافي، حتي اگر در هر کارگاه تنها يک دو تن به کار مشغول بوده، براي
شهري مثل تون، هزار سال پيش از رونق کسب و کار و اقتصاد روان شهر حکايت ميکند.
اکنون «تون
تاريخي و کهنسال و بارونق» شده است، «فردوس نوين و بيآب و به لحاظ اشتغال و
اقتصاد کم رونق»؛ و اين از آن روست که دست زمانة باژگونه کار، بسياري از داشته هاي
طبيعي و تاريخي و فرهنگي آن را به يغما برده است. قهر طبيعت، ظلم بالسّويه است،
امّا «ياران تون» را چه شده است که نثاري در سدة دهم هجري نم يتوانسته از آنها
اعتقاد بگرداند؟ آيا همّت آنان براي آبادکردن سرزمين خود، سستي گرفته يا رونق
بازار اتّحاد و همپشتي و همدلي و همکاري و هم افزايي کم شده است؟
اگر در روزگار
ناصرخسرو، پسته و محصولات باغي و اهتمام به زيلوبافي به اين شهر رونق ميداد و چشم
و دل گردشگران را به خود ميکشيد و آن درها امروز بر ما بسته شده، خداوند رحمان و
رحيم درهاي ديگري از رحمت به روي بندگان صادق خود به اين منطقه گشوده است. عبور
ميليونها زائر و مسافر که در مسير مشهدالرضا از اين شهر مي گذرند، اگر هرکدام
تنها يک شب در اين منطقه بمانند، فکر ميکنيد رحمت کمي است؟
اگر مردم و
مسئولان شهر بتوانند زمينة اسکان اين خيل مسافران خسته را تنها براي يک شب در اين
شهر فراهم کنند و با معرّفي سرمايه هاي تاريخي و فرهنگي خود، رضايت خاطر آنان را
جلب نمايند، فکر ميکنيد بهرة کمي از آن عايد ميشود؟
محصولات ناب و
ممتازي مانند زعفران، پسته و انار، حتّي همين مقدار کمي که توليد ميشود، اگر بهخوبي
در منطقه فراوري و بسته بندي شود و کارهاي جانبي روي آن صورت گيرد که به توليدات متعدّد
و متنوّع سياحتي و توريستي بينجامد و به صورت پسنديده و چشم و دلنوازي عرضه شود،
فکر ميکنيد خيل مسافراني که به اشتياق زيارت امام همام،علي بن موسي الرضا از اين
شهر ميگذرند، دست خالي به راه خود ادامه خواهند داد؟
حالا از احياء
خرابه هاي زلزله براي عبرت اولي الابصار، سنگهاي قيمتي ريخته در بيابان هاي اين
شهر، آب گرم معدني کنارة شهر و بقاياي قلاع کوه قلعه و حسنآباد چيزي نميگويم. خدا
گر ز حکمت ببندد دري/ ز رحمت گشايد در ديگري و ماييم که کورمال هم که شده، بايد در
رحمت الهي را پيدا کنيم.
دانشگاه فردوسي
با همکاري انجمن هاي علمي ترويج زبان و ادبيات فارسي وجغرافيا برنامه ريزي
روستايي شعبه خراسان رضوي آمده است تا با ارائة پژوهش هاي نوين و مقالات علمي
بگويد که چگونه ميتوان درِ رحمت الهي را گشود و از مسير گردشگري به ارتقاي معرفت
و کسب درآمد و ايجاد بازار کار با کمترين هزينه نايل آمد. امروز گردشگري کم هزينه ترين
و پردرآمدترين صنعت است که تنها به اندکي تدبير و مديريت شايسته و فرهنگ والاي
بشردوستي نيازمند است.
اميدواريم اين منطقه اگر از خيلي چيزها محروم است، از اين
سه نعمت خداداده برخوردار باشد تا ما هم هم آواز با شاعر توني، اعتقاد ز ياران تون
نگردانيم.
محمد جعفر ياحقي
1396/8/15